وقف



اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه: 1

ترجمه:

1 امام محمد باقر(ع) می فرماید: چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرد و به او گفت پیش آی پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم  و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهی کیفر و پاداشم متوجه تو است.

شرح:

مراد بعقل چنانچه از جمیع روایات این بابت استفاده می شود همان قوه تشخیص و ادراک و وادار کننده انسان به نیکی و صلاح و باز دارنده او از شر و فساد می باشد چنانچه در روایت سوم عقل وسیله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفی شده و در حدیث چهارم 75 خاصیت و اثر آن بنام لشکر عقل توضیح داده شده است پس عاقل کامل کسی است که آن اثر در او باشد، و مراد به پیش آمدن و بازگشتن عقل این است که این موجود در برابر اوامر و نواهی خالقش کاملا منقاد و مطیع است و جمله آخر حدیث در روایات دیگر توضیح داده می شود که کیفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشانست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 2

ترجمه:

اصبغ بن نباته از علی علیه السلام روایت می کند جبرئیل بر آدم ناز شد و گفت: ای آدم من مامور شده ام که ترا در انتخاب یک از سه چیز مخیر سازم  پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

شرح:

از مجموع این روایت چنین استفاده می شود که عقل با حیاء و دین لازم و مومند و از یکدیگر  جدا نشوند پس  خداوند به هر کس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسی را که با حیاء و متدین یافتیم باید او را عاقل هم بدانیم.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 3

ترجمه:

3 شخصی از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزی است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 4

ترجمه:

4 حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: دوست هر انسانی عقل او است و دشمن او جهلش.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 5

 ترجمه:

5 حسن بن جهم گوید: بحضرت ابوالحسن علیه السلام عرض کردم نزد ما دستهای هستند که دوستدار امامند ولی ان تصمیم راسخ را ندارند ( که بتوانند از راه عقیده خویش از جان و مال بگذرند) همین قدر است که از محبت امام دم می زنند. فرمود آنها ( بواسطه کوتاهی عقل و قصور ادراکشان)  از جمله کسانی که مورد سرزنش خدا قرار گرفته اند نیستند. همانا خدا می فرماید: عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت( و ایشان صاحب بصیرت نمی باشند). 



       ادامه دارد. مطلب کامل نشده است و به زودی کامل خواهد شد




التماس دعا


اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه: 1

ترجمه:

1 امام محمد باقر(ع) می فرماید: چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرد و به او گفت پیش آی پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم  و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهی کیفر و پاداشم متوجه تو است.

شرح:

مراد بعقل چنانچه از جمیع روایات این بابت استفاده می شود همان قوه تشخیص و ادراک و وادار کننده انسان به نیکی و صلاح و باز دارنده او از شر و فساد می باشد چنانچه در روایت سوم عقل وسیله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفی شده و در حدیث چهارم 75 خاصیت و اثر آن بنام لشکر عقل توضیح داده شده است پس عاقل کامل کسی است که آن اثر در او باشد، و مراد به پیش آمدن و بازگشتن عقل این است که این موجود در برابر اوامر و نواهی خالقش کاملا منقاد و مطیع است و جمله آخر حدیث در روایات دیگر توضیح داده می شود که کیفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشانست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 2

ترجمه:

اصبغ بن نباته از علی علیه السلام روایت می کند جبرئیل بر آدم ناز شد و گفت: ای آدم من مامور شده ام که ترا در انتخاب یک از سه چیز مخیر سازم  پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

شرح:

از مجموع این روایت چنین استفاده می شود که عقل با حیاء و دین لازم و مومند و از یکدیگر  جدا نشوند پس  خداوند به هر کس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسی را که با حیاء و متدین یافتیم باید او را عاقل هم بدانیم.





اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 3

ترجمه:

3 شخصی از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزی است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 4

ترجمه:

4 حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: دوست هر انسانی عقل او است و دشمن او جهلش.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 5

 ترجمه:

5 حسن بن جهم گوید: بحضرت ابوالحسن علیه السلام عرض کردم نزد ما دستهای هستند که دوستدار امامند ولی ان تصمیم راسخ را ندارند ( که بتوانند از راه عقیده خویش از جان و مال بگذرند) همین قدر است که از محبت امام دم می زنند. فرمود آنها ( بواسطه کوتاهی عقل و قصور ادراکشان)  از جمله کسانی که مورد سرزنش خدا قرار گرفته اند نیستند. همانا خدا می فرماید: عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت( و ایشان صاحب بصیرت نمی باشند).  




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 6

ترجمه:

6 اسحاق بن عمار گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : هرکه عاقل است دین دارد و کسی که دین دارد ببهشت می رود (پس هر که عاقل است ببهشت می رود). 




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 7

ترجمه :

7 ابو جارود از امام پنجم علیه السلام نقل میکند : خدا در روز قیامت نسبت بحساب بندگانش باندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی میکند .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 8

ترجمه:

8 سلیمان دیلمی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنانست فرمود: عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم، فرمود ، پاداش باندازه عقل است، همانا مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب ودرخت بود عبادت خدا میکرد یکی از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بندهات را به من بنما خداوند باو نشان داد و او آن مقدار را کوچک شمرد،خدا باو وحی کرد همراه او باش پس آن فرشته بصورت انسانی نزد او آمد عابد گفت تو کیستی ؟ گفت مردی عابدم چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته باو گفت : جای پاکیزه ای داری و فقط برای عبادت خوب است . عابد گفت : اینجا یک عیب دارد . فرشته گفت : چه عیبی ؟ عابد گفت : خدای ما چهارپائی ندارد، اگر او خری میداشت در اینجا میچراندیمش براستی این علف از بین می رود ! فرشته گفت : پروردگار که خر ندارد، عابد گفت: اگر خری میداشت چنین علفی تباه نمیشد، پس خدا بفرشته وحی کرد: همانا او را باندازه عقلش پاداش میدهم (یعنی حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنش از روی ساده دلی و ضعف خرد است مشرک و کافر نیست لیکن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد ).




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 9

ترجمه:

9 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله و آله نقل میکند که: چون خوبی حال مردی (مانند نماز و روزه بسیارش) بشما رسید، در خوبی عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش می یابد .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 10

ترجمه:

10 ابن سنان گوید بحضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز میباشد: فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان میکند ؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان میبرد؟ فرمود از او بپرس وسوسهایکه باو دست میدهد از چیست؟ قطعاً بتو خواهد گفت از عمل شیطانست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 11

ترجمه:

11 پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است،زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوی حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بندهای واجبات را به عقل خود در نیابد آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند.عقلا همان صاحبان خردند که درباره ایشان فرموده : تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند.



اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 12



اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 13

ترجمه:

13 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: عقل پرده ایست پوشاننده محبت . و فضل جمالی است هویدا پس نادرستی های اخلاقت را به فضلت به پوشان و با عقلت هوست را بکش تا دوستی مردم برایت سالم ماند و محبت تو بر آنها آشکار گردد.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 14

ترجمه:

14 سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و جمعی از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده اید نمی دانیم . حضرت فرمود : خدای عزوجل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از ین است پس بدو فرمود : پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آی پیش آمد خدای تبارک و تعالی فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریای شور و تلخ آفرید به او فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود:گردن کشی کردی ؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس برای عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء خدا را نسبت به عقل دید دشمنی او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این مخلقوقی است مانند من . او را آفریدی و گرامیش داشتی و تقویتش نمودی من ضد او هستم و بر او توانایی ندارم آنچه از لشکر به او دادی به من هم عطا کن فرمود بلی میدهم ولی اگر بعد از آن نافرمانی کردی ترا و لشکر تو را از رحمت خود بیرون میکنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکربه او عطا کرد.و هفتاد و پنج لشکری که به عقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر جهل) بد ین قرار است :

نیکی و آن وزیر عقل است و ضد او را بدی قرار داد؛که آن وزیر جهل است ؛ و ایمان و ضد آن کفر؛و تصدیق حق و ضد آن انکار است ؛ و امیدواری و ضد آن نومیدی؛ و دادگری و ضد آن ستم؛ و خشنودی و ضد آن قهر و خشم؛ و سپاسگذاری و ضد آن ناسپاسی؛و چشم داشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛ و توکل و اعتماد به خدا و ضدآن حرص و آز؛ و نرم دلی و ضد آن سخت دلی؛ و مهربانی و ضد آن کینه توزی و دانش و فهم و ضد آن نادانی؛ و شعور و ضد آن  حماقت ؛ و پاکدامنی و ضد آن بی باکی و رسوائی و پارسائی و ضد آن دنیا پرستی؛ و خوش رفتاری و ضد آن بدرفتاری ؛ و پروا داشتن و ضد آن گستاخی؛ و فروتنی و ضد آن خودپسندی؛ و آرامی و ضد آن شتابزدگی؛ و خردمندی و ضد آن بی خردی و خاموشی و ضد آن پرگوئی؛ و رام بودن و ضد آن گردنکشی ؛ و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن، و شکیبایی و ضد آن بیتابی؛ و چشم پوشی و ضد آن انتقامجوئی؛و بی نیازی و ضد آن نیازمندی؛و به یاد داشتن وضد آن بی خبر بودن؛ و درخاطر نگه داشتن و ضد آن فراموشی ؛ و مهرورزی و ضد آن دوری و کناره گیری ؛ و قناعت و ضد آن حرص و آز؛و تشریک مساعی و ضد آن دریغ و خودداری؛ و دوستی و ضد آن دشمنی ؛پیمان داری و ضد آن پیمانشکنی؛ و فرمانبری و ضد آن نافرمانی سرفرودی و ضد آن بلندی جستن؛ و سلامت و ضد آن  مبتلا بودن ؛ و دوستی و ضد آن تنفر و انزجار ؛ و راستگوئی و ضد آن دروغگوئی؛و حق و درستی و ضد آن باطل و نادرستی؛و امانت و ضد آن خیانت؛و پاکدلی و ضد آن ناپاکدلی؛ و چالاکی و ضد آن سستی و زیرکی و ضد آن کودنی؛و شناسایی و ضد آن ناشناسائی؛ و مدارا و رازداری و ضد آن رازفاش کردن؛و یک روئی و ضد آن دغلی؛ و پرده پوشی و ضد آن فاش کردن ؛و نماز گزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛ و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد ؛ و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن و سخن نگهداری و ضد آن سخنچینی؛ و نیکی به پدر و مادر و ضد آن نافرمانی پدر و مادر؛ و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکاری؛ و نیکی و شایستگی و ضد آن زشتی و ناشایستگی؛وخودپوشی و ضد آن خود آرائی و تقیه و ضدآن بی پروائی ؛و انصاف و ضد آن جانبداری باطل؛وخودآرائی برای شوهر و ضد آن دادن؛ و پاکیزگی و ضد آن پلیدی؛ و حیا و آزرم و ضد آن بی حیائی؛ ومیانه روئی و ضد آن از حد؛و آسودگی و ضد آن خود را به رنج انداختن؛ و آسانگیری و ضد آن سختی گیری؛ و برکت داشتن و ضد آن بی برکتی؛ و تن درستی و ضد آن گرفتاری؛و اعتدال و ضد آن افزون طلبی؛ و موافقت با حق و ضد آن پیروی از هوس و سنگینی و متانت و ضد آن سبکی و جلفی؛و سعادت و ضد آن شقاوت؛ و توبه و ضد آن؛ اصرار بر گناه؛ و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛و دقت و مراقبت و ضد آن سهل انگاری ؛دعاکردن و ضد آن سرباز زدن؛ و خرمی و شادابی و ضد آن سستی و کسالت؛و خوشدلی و ضد آن اندوهگینی؛مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن و سخاوت و ضد آن بخیل بودن.

پس تمام این صفات (هفتاد و پنج گانه)که لشگریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنینی که خدا دلش را به ایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخی از اینها را دارند و متدرجاً همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلی همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دوری از جهل و لشکریانش به دست نیاید خدا ما و شما را به فرمانبری و طلب ثوابش موفق دارد.(در متن جنود عقل و جهل را هفتاد و پنج ذکر کرده و درتوجیه هفتاد و هشت و ظاهراً بعضی به عبارت دیگر تکرار شده ).

شرح:

مقصود از جهل یا شیطان است یا همان قوهای که انسان را به کار زشت و گناه دعوت میکند و وسوسه می نماید و این در فرشتگان نیست از این جهت هیچ یک از هفتاد و پنج لشکر جهل که در حدیث شریف نام برده شده در اختیار ایشان نیست و انسان آنگاه از فرشته برترشود که با وجود آنکه استعداد پذیرش این صفات زشت را دارد و آنها متصف نگردد و آنها را در خود راه ندهد و مراد به عقل هم چنانچه در حدیث اول گفتیم قوهای است که انسان را به فضائل و کارهای نیک وا میدارد و لشکریان او هم در برابر لشکریان جهل صف کشیده و همیشه نفس انسان میدان معرکه و محل زد و خورد و کارزار این دو صف می باشد.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 15

ترجمه:

15  حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچگاه پیغمبر با مردم از عمق عقل خویش سخن نگفت بلکه می فرمود: ما گروه پیغمبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن گوئیم .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه:16

ترجمه:

16 امیر المومنین علیه السلام فرمود: دلهای نادانان را طمع ها از جا بر می کنند و آرزوهای بی جا در گروشان می گذارند و نیرنگها به دامشان می اندازند.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه:17

ترجمه:

17 حضرت صادق علیه السلام فرمود با عقل ترین مردم خوش خلق ترین آنها است 




اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه:18

ترجمه:

18 ابو هاشم گوید: خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم و از عقل و ادب گفتگو می کردیم حضرت فرمود: ای ابو  هاشم عقل موهبت خدا است و ادب با رنج سختی بدست آید پس کسی که در کسب ادب زحمت کشد آن را بدست آرد و کسی که در کسب عقل رنج برد بر نادانی خویش افزاید .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه:19

ترجمه:

19 اسحاق بن عمار گوید: به حضرت صادق عرض کردم : قربانت گردم من 

همسایه ای دارم که نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهری ندارد فرمود عقلش چطور است گفتم : عقل درستی ندارد فرمود: پس با آن اعمال درجه اش بالا نمی رود .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه:20

ترجمه:

20 ابن سکیت گوید به امام دهم علیه السلام عرض کردم: چرا خود حضرت موسی را با وسیله عصا و ید بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عیسی را با وسیله طبابت و حضرت محمد را که بر او و خاندانش و پیغمبران درود باد به وسیله کلام و سخنرانی حضرت فرمود:چون خدا موسی علیه السلام را مبعوث کرد جادوگری بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزی آورد که مانندش از توانائی آنها خارج بود و به وسیله آن جادوی آنها را باطل ساخت و حجت را بر ایشان ثابت کرد و عیسی علیه السلام را در زمانی فرستاد که فلج و زمینگیری زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزی آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مارزاد و پیس را درمان نمود و حجت را بر ایشان ثابت کرد . و حضرت محمد (ص) را در زمانی فرستاد که خطبه خوانی و سخنوری به گمانم شعر را هم فرمود زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتی شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را بر ایشان تمام نمود. ابن سکیت گفت به خدا هرگز مانند تو را ندیده ام بفرمائید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست فرمود: عقل است که بوسیله آن امام راستگو می شناسد و تصدیقش می کند و دروغگو را می شناسد و تکذیبش می نماید . ابن سکیت گفت به خدا جواب درست همین است.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 21

ترجمه:

21 حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و (تا پیروی هوس نکنند و با یکدیگر اختلاف نورزند) و در نتیجه خردشان کامل شود (متانت و خود نگهداری شان کامل شود).


       ادامه دارد. مطلب کامل نشده است و به زودی کامل خواهد شد




التماس دعا


اصول کافی جلد 1 صفحه: 10 روایه: 1

ترجمه:

1 امام محمد باقر(ع) می فرماید: چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرد و به او گفت پیش آی پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم  و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهی کیفر و پاداشم متوجه تو است.

شرح:

مراد بعقل چنانچه از جمیع روایات این بابت استفاده می شود همان قوه تشخیص و ادراک و وادار کننده انسان به نیکی و صلاح و باز دارنده او از شر و فساد می باشد چنانچه در روایت سوم عقل وسیله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفی شده و در حدیث چهارم 75 خاصیت و اثر آن بنام لشکر عقل توضیح داده شده است پس عاقل کامل کسی است که آن اثر در او باشد، و مراد به پیش آمدن و بازگشتن عقل این است که این موجود در برابر اوامر و نواهی خالقش کاملا منقاد و مطیع است و جمله آخر حدیث در روایات دیگر توضیح داده می شود که کیفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشانست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 2

ترجمه:

2 اصبغ بن نباته از علی علیه السلام روایت می کند جبرئیل بر آدم ناز شد و گفت: ای آدم من مامور شده ام که ترا در انتخاب یک از سه چیز مخیر سازم  پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

شرح:

از مجموع این روایت چنین استفاده می شود که عقل با حیاء و دین لازم و مومند و از یکدیگر  جدا نشوند پس  خداوند به هر کس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسی را که با حیاء و متدین یافتیم باید او را عاقل هم بدانیم.





اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 3

ترجمه:

3 شخصی از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزی است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 11 روایه: 4

ترجمه:

4 حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: دوست هر انسانی عقل او است و دشمن او جهلش.




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 5

 ترجمه:

5 حسن بن جهم گوید: بحضرت ابوالحسن علیه السلام عرض کردم نزد ما دستهای هستند که دوستدار امامند ولی ان تصمیم راسخ را ندارند ( که بتوانند از راه عقیده خویش از جان و مال بگذرند) همین قدر است که از محبت امام دم می زنند. فرمود آنها ( بواسطه کوتاهی عقل و قصور ادراکشان)  از جمله کسانی که مورد سرزنش خدا قرار گرفته اند نیستند. همانا خدا می فرماید: عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت( و ایشان صاحب بصیرت نمی باشند).  




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 6

ترجمه:

6 اسحاق بن عمار گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : هرکه عاقل است دین دارد و کسی که دین دارد ببهشت می رود (پس هر که عاقل است ببهشت می رود). 




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 7

ترجمه :

7 ابو جارود از امام پنجم علیه السلام نقل میکند : خدا در روز قیامت نسبت بحساب بندگانش باندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی میکند .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 12 روایه: 8

ترجمه:

8 سلیمان دیلمی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنانست فرمود: عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم، فرمود ، پاداش باندازه عقل است، همانا مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب ودرخت بود عبادت خدا میکرد یکی از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بندهات را به من بنما خداوند باو نشان داد و او آن مقدار را کوچک شمرد،خدا باو وحی کرد همراه او باش پس آن فرشته بصورت انسانی نزد او آمد عابد گفت تو کیستی ؟ گفت مردی عابدم چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته باو گفت : جای پاکیزه ای داری و فقط برای عبادت خوب است . عابد گفت : اینجا یک عیب دارد . فرشته گفت : چه عیبی ؟ عابد گفت : خدای ما چهارپائی ندارد، اگر او خری میداشت در اینجا میچراندیمش براستی این علف از بین می رود ! فرشته گفت : پروردگار که خر ندارد، عابد گفت: اگر خری میداشت چنین علفی تباه نمیشد، پس خدا بفرشته وحی کرد: همانا او را باندازه عقلش پاداش میدهم (یعنی حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنش از روی ساده دلی و ضعف خرد است مشرک و کافر نیست لیکن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد ).




اصول کافی جلد 1 صفحه: 13 روایه: 9

ترجمه:

9 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله و آله نقل میکند که: چون خوبی حال مردی (مانند نماز و روزه بسیارش) بشما رسید، در خوبی عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش می یابد .




اصول کافی جلد 1 صفحه: 13 روایه: 10

ترجمه:

10 ابن سنان گوید بحضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد: فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان می کند ؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان میبرد؟ فرمود از او بپرس وسوسه ای که باو دست میدهد از چیست؟ قطعاً به تو خواهد گفت از عمل شیطانست.


اصول کافی جلد 1 صفحه: 14 روایه: 11

ترجمه:

11 پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل(به سوی حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد( تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بنده ای واجبات را به عقل خود در نیابد آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که درباره ایشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز می گیرند.



       ادامه دارد. مطلب کامل نشده است و به زودی کامل خواهد شد




التماس دعا


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها